باران می بارد...
هوا طوفانی است، کاوه در خواب است. من تنهاهستم اما هستم. حضور دارم هرچند حضورم به اندازۀ شعلۀ شمع کنار دستم لرزان است.
موسیقی عاشقانۀ غمناکی از دستگاه پخش می شود، دوستش دارم.
آرامشی دارم.