همانگونه که هست

همانگونه که هست

همانگونه که هست

همانگونه که هست

زندگی خصوصی کاوه

نگاه می کنم، دریچۀ چیلر باز است، دو آبنبات کوچک رنگی کنار کلید چیلر قدیمی چیده شده اند. خودش خواب است و ما با نگاهی  لبریز از عشق به آبنباتها خیره مانده ایم.

علی می خواهد آنها را بردارد، پدر می گوید بگذار باشند، فردا حتما سراغشان را خواهد گرفت. فکر می کنم حتما. پسرکم اولین مخفی گاهش را درست کرده، او حالا برای خودش رازهایی دارد  و ایکاش همیشه رازهایش و دنیای شخصی اش همینقدر شیرین باشد.


نظرات 2 + ارسال نظر
احسان چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ

منم کوچولو بودم
وقتی دایی یا خالم در کمدشون رو باز میکردن و اون همه خرت و پرت و وسائل خصوصی و راز رو میدیدم دلم لک میزد که زود تر بزرگ شم منم یه مخفی گاهی برای خودم و راز هام و وسایله شخصیم داشته باشم

احسان چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ق.ظ

به نوبه ی خودم از علی هم عذر خواهی میکنم
فوتباله دیگه
پیش میاد
گاهی آدم کنترل خودش رو از دست میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد